معنی قلی گر - جستجوی لغت در جدول جو
قلی گر
سفیدگر، مسگر
ادامه...
سفیدگر، مسگر
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر نیل گر
نیل گر
رنگرزی که چیزی را با نیل رنگ می کند
ادامه...
رنگرزی که چیزی را با نیل رنگ می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویر قفل گر
قفل گر
کسی که قفل و کلید می سازد، قفل ساز
ادامه...
کسی که قفل و کلید می سازد، قفل ساز
فرهنگ فارسی عمید
تصویر چلینگر
چلینگر
چلنگر، آنکه ادوات و آلات آهنی از قبیل زرفین، حلقه، زنجیر در، قفل و کلید درست می کرد، قفل ساز
ادامه...
چلنگر، آنکه ادوات و آلات آهنی از قبیل زرفین، حلقه، زنجیر در، قفل و کلید درست می کرد، قفل ساز
فرهنگ فارسی عمید
قلعی گر
(قَ گَ)
آنکه بر ظروف و اوانی قلعی کند. (آنندراج) :
چو دیده سپیدی زدیگ و طبق
بقلعی گر استاد بر یک نسق
ادامه...
آنکه بر ظروف و اوانی قلعی کند. (آنندراج) :
چو دیده سپیدی زدیگ و طبق
بقلعی گر استاد بر یک نسق
لغت نامه دهخدا
تصویر قلیه جگر
قلیه جگر
پوت
ادامه...
پوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر قلعی گر
قلعی گر
ارزیزگر سپیدگر
ادامه...
ارزیزگر سپیدگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر پای گر
پای گر
پایکوب پای باز رقاص پاکوب
ادامه...
پایکوب پای باز رقاص پاکوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر روی گر
روی گر
آنکه آلات رویین سازد صفار، آنکه ظروف فلزی را سفید کند
ادامه...
آنکه آلات رویین سازد صفار، آنکه ظروف فلزی را سفید کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر جلد گر
جلد گر
پوشنگر
ادامه...
پوشنگر
فرهنگ لغت هوشیار
چلینگر
آنکه آهن آلات خرد از قبیل قفل کلید چفت ورزه زنجیر انبر میخ و مانند آنها سازد
ادامه...
آنکه آهن آلات خرد از قبیل قفل کلید چفت ورزه زنجیر انبر میخ و مانند آنها سازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر قفل گر
قفل گر
چیلانگر چلنگر
ادامه...
چیلانگر چلنگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر قلم گل
قلم گل
شاخچه گل نهاله گل
ادامه...
شاخچه گل نهاله گل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر روی گر
روی گر
((گَ))
کسی که ظروف رویین می سازد، کسی که ظروف فلزی را صیقل داده سفید می کند
ادامه...
کسی که ظروف رویین می سازد، کسی که ظروف فلزی را صیقل داده سفید می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویر ملی گرا
ملی گرا
((~. گَ))
دلبستگی و اعتقاد به ملت خویش، ناسیونالیسم
ادامه...
دلبستگی و اعتقاد به ملت خویش، ناسیونالیسم
فرهنگ فارسی معین
تصویر قوی تر
قوی تر
Stronger
ادامه...
Stronger
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر قوی تر
قوی تر
قَوی تَر
plus fort
ادامه...
plus fort
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویر قوی تر
قوی تر
قَوی تَر
แข็งแรงขึ้น
ادامه...
แข็งแรงขึ้น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویر قوی تر
قوی تر
قَوی تَر
nguvu zaidi
ادامه...
nguvu zaidi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویر قوی تر
قوی تر
قَوی تَر
daha güçlü
ادامه...
daha güçlü
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویر قوی تر
قوی تر
قَوی تَر
より強い
ادامه...
より強い
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویر قوی تر
قوی تر
قَوی تَر
更强壮的
ادامه...
更强壮的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویر قوی تر
قوی تر
قَوی تَر
lebih kuat
ادامه...
lebih kuat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویر قوی تر
قوی تر
قَوی تَر
חָזוּק יוֹתֵר
ادامه...
חָזוּק יוֹתֵר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویر قوی تر
قوی تر
قَوی تَر
더 강한
ادامه...
더 강한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویر قوی تر
قوی تر
قَوی تَر
более сильный
ادامه...
более сильный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر قوی تر
قوی تر
قَوی تَر
अधिक मजबूत
ادامه...
अधिक मजबूत
دیکشنری فارسی به هندی
تصویر قوی تر
قوی تر
قَوی تَر
sterker
ادامه...
sterker
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویر قوی تر
قوی تر
قَوی تَر
più forte
ادامه...
più forte
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویر قوی تر
قوی تر
قَوی تَر
más fuerte
ادامه...
más fuerte
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویر قوی تر
قوی تر
قَوی تَر
сильніший
ادامه...
сильніший
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویر قوی تر
قوی تر
قَوی تَر
silniejszy
ادامه...
silniejszy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویر قوی تر
قوی تر
قَوی تَر
stärker
ادامه...
stärker
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر قوی تر
قوی تر
قَوی تَر
mais forte
ادامه...
mais forte
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویر قوی تر
قوی تر
قَوی تَر
আরও শক্তিশালী
ادامه...
আরও শক্তিশালী
دیکشنری فارسی به بنگالی